
یک هفته پیش از سقوط حکومت خودخواندهی جعفر پیشهوری در تبریز و فرار وی در جریان ورود ارتش ایران به آذربایجان،در تاریخ چهاردهم آذر ماه،قاضی محمد که خطر سقوطش را کاملا حس میکرد شورای جنگ ده نفره به ریاست خود تشکیل داد.در درون حزب دمکرات کردستان برخی مقاومت و برخی تسلیم را در برابر ارتش پیشنهاد میدادند.این شورای ده نفره جنگی به “مقاومت مسلحانه در برابر تعرض نیروهای ایران” رای داد اما هنگامی که ارتش وارد میاندوآب شد قاضی محمد مردم شهر را در مسجد عباس آقا جمع کرد و گفت:
آذربایجان تسلیم شده و ارتش ایران به تبریز و ارومیه برگشته؛ژنرال همایونی به همراه تعداد زیادی از سربازان و عشایر کرد در میاندوآب منتظر موضع گیری ماست،ارتشهای ترکیه و عراق در نوار مرزی مستقر شدهاند و دولتهای قدرقدرت جهان از شاه ایران طرفداری میکنند و دولت شوروی خود را به کوچه علی چپ زده است و دست ما به هیچ جا نمیرسد.اسلحه و امکانات هم نداریم که خود را اداره کنیم و گوشهای جهان در برابر ما کر شده است،حال شما هستید که باید تصمیم بگیرید و بگویید جنگ یا تسلیم و تحویل دادن خود به دشمن؟

سکوت مردم به معنای قبول تسلیم بود،سران حزب هم که مطمئن شدند از شوروی کمکی نخواهد رسید،به پیشواز ارتش به میاندوآب رفتند.قاسملو،از افراد سرشناس مهابادی که به میاندوآب رفتند فقط میرزا رحمت شافعی،شیخ حسن شمس برهان و علی آقا ایلخانی زاده را نام میبرد؛کریس کوچرا “قاضی محمد،سیف قاضی و حاجی بابا شیخ” را هم در میان آنان برمیشمرد.این افراد در میاندوآب خود را تسلیم سر لشکر همایونی کردند.سرلشکر آنان را مرخص کرد.قاضی محمد و گروه همراه به مهاباد بازگشتند.ملا مصطفی بارزانی از او خواست با بارزانیها همراه شده و از ایران خارج شوند و حتی گفت که او را به رهبری میپذیرند،اما “سران کرد به امید آنکه با دولت مرکزی به مذاکره بنشینند کردستان را ترک نگفتنند”.
حقیقت این است که مردم اگر بین انتخاب قومیت خود به پشتیبانی بیگانه و انتخاب ملیت خویش ولو با وجود فردی همچون رضا قلدر در صدر حکومت مخیر شوند،بر اساس مستندات تاریخی در کشور ایران همیشه مردم ملیت را بر قومیت خویش ترجیح داده و آن را مقدم بر استقلال وابسته به بیگانه “همان استقلالی که قاضی محمد و جعفر پیشهوری به دنبال آن بودند” میدانند کما اینکه عشایر کرد نیز همین راه را انتخاب نموده و در کنار ارتش ایران بر علیه حکومت خود خوانده و وابستهی قاضی محمد جنگید چرا که وابستگی با روح عشایری آنان سازگار نبود و اینگونه بود که قاضی محمد که ادعای رهبری کرد را داشت بدون سرباز مانده زیرا نتیجه اعتماد به بیگانه (شرق و غرب) جز این نیست و مردم سرزمین و تاریخ و ملیت خود را بر خودمختاری وابستهی قاضی محمد ترجیح دادند.

این تجربه ارزشمند تاریخی است که میتواند درس عبرتی برای ادامه دهندگان راه قاضی محمد یعنی امثال حزب دمکرات بوده که برای تامین منافع خود آلت دست ایالات متحده و اسرائیل و عربستان سعودی شده و به اسم کرد بر علیه ملت کرد اقدام نموده و برای آنان در طی زمانهای گذشته مصیبت و زجر به ارمغان آوردهاند.